دانلود و پخش فقط با IP ایران امکان پذیر هست

غم انگیزترین سکانس های ماندگار از بهترین انیمیشن های تاریخ سینما/ از صحنه های ناراحت کننده انیمیشن دیو و دلبر تا صحنه های جذاب احساسی داستان اسباب بازی

در ادامه غم‌انگیزترین لحظات تاریخ انیمیشن، با ۱۲ صحنه دیگر از غم‌انگیزترین ۲۴ لحظه تاریخ انیمیشن آشنا می‌شویم. اخبار سینمای جهان را از فیلم تو مووی دنبال کنید.

غمگین ترین صحنه های ماندگار انیمیشن های تاریخ سینما/ بخش اول

وقتی می‌گوییم انیمیشن، اغلب کارتون‌های کمدی به ذهنمان می‌آیند. چیزی که درباره‌ی این مدیوم خیلی مهم است، محدودیت‌های کمی است که دارد و به راحتی می‌تواند ما را بخنداند و حتی بگریاند. در طول نسل‌ها کودکان با تمام شادی‌ها و غم‌ها در کارتون‌ها به آرامی آشنا می‌شوند و تا آخر عمر با آنها زندگی می‌کنند. قطعاً این تأثیر جادوی انیمیشن است که می‌تواند غم‌ها را از مرگ پدر گرفته تا از دست دادن عزیزان و تنهایی، تبدیل به چیزهای زیبایی کند که تا دوران بزرگسالی با ما می‌ماند.

غمگین‌ترین و ناراحت کننده ترین صحنه های ماندگار از بهترین انیمیشن های تاریخ سینما

**خطر لو رفتن داستان**

– خاطره کودکی یک منتقد، «موش سرآشپز» (Ratatouille)

باید اعتراف کرد که آثاری که «برد برد» برای استودیوی پیکسار ساخته است، دارای لحظات غم‌انگیز زیادی نیست. اما «شگفت‌انگیزان» (The Incredibles) دارای لحظات احساسی زیادی است که البته باز هم به پای «داستان اسباب بازی۳» (Toy Story3) و «بالا» (Up) نمی‌رسد. اما بهترین اثر او یعنی «موش سرآشپز» (Ratatouille) دارای یک سکانس بسیار غیرمنتظره است که اشکتان را درمی‌آورد.

منتقد سخت‌گیر غذا «آنتون ایگو» منتظر چشیدن غذایی است که توسط موش سرآشپز «رمی» پخته شده است. اولین لقمه از این غذا «ایگو» را به دوران کودکی‌اش برده و او را به یاد مادرش می‌اندازد. «برد» موفق شده است تا به خوبی احساس «ایگو» که یک نوستالژی است را به مخاطب خود نشان دهد.

– کشتن دیو، «دیو و دلبر» (Beauty and The Beast)

برخی اوقات لذت بردن از یک کارتون وابسته به غم‌انگیز بودن آن است. برای مثال باید «دیو و دلبر»(Beauty and The Beast) را در نظر گرفت. در نقطه‌ی اوج فیلم «گاستون» در آینه‌ی «بل»، «دیو» را می‌بیند و شهر را بسیج می‌کند تا برای کشتن «دیو» به قصر او یورش برند. «گاستون» برای اینکه چیزی نتواند جلوی او را بگیرد، «بل» و پدرش را در زیرزمین خانه‌شان زندانی می‌کند. مانند بسیاری از فیلم‌ها، «بل» به «دیو» می‌گوید که مشکلی برای او پیش نخواهد آمد و همین جمله زمینه‌ساز یک تراژدی است. برای اینکه پایانی خوش رقم بخورد، لحظات غم‌انگیز اجتناب‌ناپذیر هستند.

– کشته شدن ری، «شاهزاده و قورباغه» (The Princess and The Frog)

در دنیای دیزنی، کاراکترهای خاصی وجود دارند که می‌توان از مرگ آنها مطمئن بود. قربانی‌های محبوب دیزنی اغلب والدین، معلمان و شخصیت‌های بی‌گناه دوران کودکی هستند اما هرگز انتظار ندارید تا یکی از شخصیت‌های اصلی یک فیلم کمدی به این سرنوشت دچار شود. لعنت به این دیزنی بی‌رحم.

این اتفاقی است که در «شاهزاده و قورباغه»(The Princess and The Frog) رخ می‌دهد. کرم شب تاب، «ری» که یک شخصیت رمانتیک است برای نجات دوستانش، جان خود را به خطر می‌اندازد و در نهایت نیز زیر چکمه‌های «دکتر فسیلیر» کشته می‌شود. او در لحظه‌ی مرگ خوشحال است زیرا می‌تواند به عشق همیشگی‌اش «اونجلین» بپیوندد.

– شکار شدن مادر بامبی، «بامبی» (Bambi)

«بامبی»(Bambi) که در سال ۱۹۴۲ اکران شد، یکی از آثار قدیمی دیزنی است که تأثیر روانی و احساسی شدیدی بر مخاطب خود می‌گذارد. این فیلم با یک ضربه‌ی مهلک به مخاطب شروع می‌شود. زمانی که «بامبی» و مادرش در حال عبور از جنگل هستند توسط شکارچیان مورد حمله قرار می‌گیرند و تلاش می‌کنند تا از آنها بگریزند. مادر «بامبی» تمام تلاشش را می‌کند تا بتواند فرزندش را نجات دهد. «بامبی» که در حال فرار تصور می‌کند مادرش نیز همراه اوست می‌گوید: «بالاخره موفق شدیم» اما درست همین لحظه است که صدای شلیک گلوله را می‌شوند و خود را در یک جنگل زمستانی تنها می‌یابد. تمام این اتفاقات در عرض یک دقیقه روی می‌دهد اما به اندازه‌ی یک عمر در خاطر عشاق سینما حک شده است.

– بیمار شدن مادربزرگ تالا، «موانا» (Moana)

درست قبل از شروع شدن سفر «موانا»، «مادربزرگ تالا» بیمار می‌شود. او در لحظات پایانی زندگی‌اش گردنبندی به «موانا» می‌دهد و می‌گوید که قلب الهه‌ی جزیره یعنی «تی فیتی» روی این گردنبند است و سرنوشت او این است که قلب را احیا کند و نظم را به جزیره بازگرداند. «موانا» که به دلیل از دست دادن کسی که به او باور داشت احساساتی شده است، مصمم می‌شود تا مادربزرگش را ناامید نکند.

– مرا به یاد بیاور، «کوکو» (Coco)

هر فیلمی که در آن درونمایه‌ی مرگ و میراث‌های به جای مانده زیاد باشد، قائدتاً نیز باید پر از مرگ و میر باشد اما «کوکو»(Coco) اشک مخاطبانش را با تمرکز بر روی احساسات ساده و ماجراجویی‌های رنگارنگ در می‌آورد. این فیلم قبل از اینکه قلبتان را بشکند ابتدا حسابی به شما دلگرمی می‌دهد. یکی از غم‌انگیزترین لحظات «کوکو»(Coco) جایی است که «میگل» جوان رویای تبدیل شدن به یک موزیسین و به پایان رساندن ممنوعیت موسیقی در خانواده‌اش را در سر می‌پروراند.

ماجراجویی‌هایش او را به جایی به نام سرزمین مردگان می‌رساند. او در آنجا با حقیقت تلخ درباره‌ی خانواده‌اش آشنا می‌شود. وقتی که برمی‌گردد، ترانه‌ای با نام «مرا به یاد بیاور» را می‌سازد که درباره‌ی مادربزرگش است. این ترانه برای پدرش حسی نوستالژیک به همراه دارد و باعث می‌شود تا مادرش را به یاد بیاورد. این صحنه بسیار زیباست و شرط می‌بندم که بدون گریه نمی‌توانید از آن عبور کنید.

– التماس مریدا برای بازگشت مادرش، «دلیر»(Brave)

با اینکه «دلیر»(Brave) در زمره‌ی بهترین آثار پیکسار از نگاه علاقه‌مندان به انیمیشن قرار نمی‌گیرد اما دارای لحظات احساسی و پایانی غم‌انگیز است. بزرگترین پیچ داستان جایی است که «مریدا» در حال تلاش است تا مادرش را که تبدیل به خرس شده، به حالت عادی برگرداند. او می‌داند که اگر این اتفاق در مدت کوتاهی رخ ندهد، مادرش برای همیشه یک خرس باقی می‌ماند.

در آخرین لحظات به نظر می‌رسد که «مریدا» مادرش را از دست خواهد داد. نقش‌آفرینی «کلی مکدونالد» در نقش «مریدا» به قدری زیبا و باورپذیر است که مخاطب با وجود دانستن اینکه مادر «مریدا» نجات پیدا خواهد کرد، باز هم احساساتی می‌شود.

– «باز» می‌فهمد که یک اسباب‌بازی است، «داستان اسباب بازی ۱» (۱ Toy Story)

یکی از چالش‌های اصلی در «داستان اسباب‌بازی ۱»(۱ Toy Story) ماجرای «باز» است که اسباب‌بازی بودن خود را باور نمی‌کند. «باز» علی رغم تلاش‌های کلانتر همیشه ناامید «وودی»، همواره در مقابل این حقیقت مقاومت به خرج می‌دهد تا اینکه او و «وودی» در خانه بچه‌ای بازیگوش گرفتار می‌شوند.

«باز» از تلویزیون تبلیغات عروسک خود را می‌بیند. او برای اینکه نمی‌تواند این حقیقت را باور کند، دست به پرواز با بال‌های پلاستیکی‌اش می‌زند که نتیجه‌ی آن جدا شدن یکی از دست‌هایش است. این یکی از ناراحت‌کننده‌ترین لحظه‌های پیکسار در ابتدای شروع به کار خود بود.

– داستان جسی، «داستان اسباب‌بازی۲»(Toy Story2)

در «داستان اسباب‌بازی ۱»(۱ Toy Story)، «وودی» در ابتدا خود را یک عروسک گمشده و رها شده می‌بیند. در «داستان اسباب‌بازی۲»(Toy Story2) او عروسک دیگری را دقیقاً با همین سرنوشت ملاقات می‌کند. آن عروسک یک دختر گاوچران به نام «جسی» است.

«جسی» قبلاً اسباب‌بازی مورد علاقه‌ی دختری به نام «امیلی» بود اما «امیلی» پس از مدتی او را به «گودویل» اهدا کرد. فلش‌بک‌های داستان «جسی» با آهنگ پس‌زمینه‌ی «وقتی که او عاشقم بود» بسیار ناراحت‌کننده است.

– اندی اسباب‌بازی‌هایش را دور می‌ریزد، «داستان اسباب‌بازی۳» (Toy Story3)

۱۵ سال زمان برد تا سه‌گانه‌ی «داستان اسباب‌بازی»(Toy Story) کامل شد و این بدین معناست که یک نسل با «وودی»، «باز» و بقیه‌ی گروه اسباب‌بازی‌های «اندی» بزرگ شده‌اند. بسیاری از ما اتفاق غم‌انگیزی که در «داستان اسبا‌ب‌بازی۳»(Toy Story3) رخ می‌دهد را هنگامی نظاره می‌کنیم که با از دست رفتن فانتزی‌های کودکی و نوجوانی و پذیرفتن واقعیت‌های تلخ بزرگسالی روبرو هستیم. همین حقیقت است که تماشا کردن «اندی» وقتی که اسباب‌بازی‌های دوست‌داشتنی‌اش را دور می‌ریزد برایمان خیلی دشوار است.

– مرگ تاداشی، « ۶ قهرمان بزرگ» (Big Hero6)

« ۶ قهرمان بزرگ»(Big Hero6) درباره‌ی نوجوان نابغه‌ی ۱۴ ساله‌ای به نام «هیرو» است که وارد نبردی خطرناک با یک شرور شده است و همزمان باید با مرگ برادر بزرگترش «تاداشی» نیز کنار بیاید. او برای اینکار با تیمی متشکل از همکلاسی‌های دانشگاه و رباتی به نام «بایامکس» که برادر فقیدش آن را ساخته است، هم‌پیمان می‌شود.

او که در پی انتقام برادرش است با اطلاعات تلخی مواجه می‌شود. مرگ «تاداشی» یک تله بود که می‌توانست از آن جلوگیری شود. «هیرو» تصمیم می‌گیرد تا با اعمال تغییراتی در «بایامکس»، او را برای آسیب رساندن به کسی که «تاداشی» را به قتل رسانده است، آماده کند. اما وقتی آن ربات مهربان، فیلم‌های «تاداشی» را در اتاق کارش به «هیرو» نشان می‌دهد، «هیرو» چند قطره اشک می‌ریزد و از تصمیمش صرف نظر می‌کند.

پس از مرگ «تاداشی»،‌ «هیرو» تمام تلاشش را می‌کند تا به آنچه که برادرش از او انتظار داشت تبدیل شود. «بایامکس» نیز به او کمک می‌کند تا بجای اینکه به دنبال آسیب رساندن به دیگران باشد، کارهایی کند که برادرش به او افتخار کند.

– به دنبال «کریستوفر رابین»، «ماجرای بزرگ پوه» (Pooh’s Grand Adventure)

دنباله‌های ویدیویی ساده‌ی دیزنی، راهی آسان و کم‌هزینه برای کسب درآمد بود. اما «ماجرای بزرگ پوه»(Pooh’s Grand Adventure) مانند الماسی در میان سنگ سخت بود. داستان «وینی پوه» (Winnie the Pooh) در دنیایی راحت و امن، زیر نظر «کریستوفر رابین» می‌گذشت اما «ماجرای بزرگ پوه»(Pooh’s Grand Adventure) زمانیست که او دوستانش را ترک می‌کند.

«جغد» نوشته‌ی «کریستوفر رابین» را اشتباه می‌خواند و دوستانش تصور می‌کنند که او بجای رفتن به مدرسه به سرزمین جمجمه رفته است. «وینی پوه» و دوستانش صدها هکتار جنگل امن را رها می‌کنند و برای یافتن «کریستوفر رابین» دل به سرزمین‌های وحشتناک می‌زنند. پس از اینکه «خرگوش» نقشه‌ی «جغد» را پاره می‌کند، آنها برای استراحت در شب وارد یک غار می‌شوند.

«خرگوش» از خواب بیدار می‌شود و «وینی پوه» را در حال غصه خوردن از ناتوانی در یافتن دوست گمشده‌اش بالای درخت می‌یابد. در سکانسی غم‌انگیز «وینی» با خیره شدن به یک ابر بزرگ، یاد خاطراتش با «کریستوفر رابین» می‌افتد و برای رسیدن به آن ابر از درخت سقوط می‌کند. «وینی پوه» در نهایت به خواب می‌رود و «خرگوش» نقشه‌ را به عنوان پتو روی او می‌اندازد. این یک لحظه‌ی تلخ و شیرین است که نشان می‌دهد بدون «کریستوفر رابین» نیز «وینی پوه» دوستانی دارد که به او عشق می‌ورزند.

منبع: Looper, Insider ,Screencrush, Collider

دانلود و پخش فقط با IP ایران امکان پذیر هست

پیشنهادات سایت:

برای باخبر شدن از آخرین اخبار سایت و سینمای جهان ، به کانال تلگرام فیلم تو مووی بپیوندید.

کانال تلگرام فیلم تو مووی

راهنمای فیلم تو مووی :

  • 1- برای سهولت در دانلود بهتر است از نرم افزار های مدیریت دانلود استفاده کنید
  • 2- جهت ارسال نظرات ، حتما آدرس ایمیل خود را به صورت صحیح وارد کنید . [ایمیل www ندارد .]
  • 3- لطفا از توهین در نظرات خودداری کنید ، با کاربر خاطی برخورد لازم انجام خواهد شد .
  • 4- جهت درخواست فیلم از فرم درخواست فیلم استفاده کنید .

برچسب ها